[C16] سده ، طلایه دار نوروز (بهرام روشن ضمیر)

رسته : (3)

آدرس این مقاله  در فراز  :        Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-16

منبع  :    روزنامه قانون به تاریخ 10 بهمن 

توضیح : 5   قطعه

 

(C16-1)

جشن سده، از کهن ترین و باشکوه ترین جشن های ایرانی است. ایرانیان آتش را در کنار سه عنصر دیگر، آب، باد و خاک، گرامی میداشتند. و به ویژه برای دو عنصر آب و آتش، جشن های فراوان در گاهشمار خود جایگذاری کرده بودند. برخی همه ی جشنهای سالیانه ی ایرانیان باستان را به جز نوروز و یلدا در قالب دو گروه «جشن های آب» و «جشن های آتش» بخش بندی میکنند. در این میان، سده، بزرگترین آیین گرامیداشت آتش در سال بود و در درازای تاریخ ایران همواره در کنار مهرگان و نوروز، یکی از سه جشنواره بزرگ ایرانیان شمرده میشد.

چنانکه از نوشتارهای تاریخی بر می آید، پس از اسلام نیز، جشن سده تا پیش از یورش مغول، از بخارا تا اصفهان و از غزنه تا بغداد با شکوه فراوان برگزار میشده است.

آمد ای سید احرار شب جشن سده                         شب جشن سده را حرمت بسیار بود

می خور ای سید احرار شب جشن سده      باده خوردن بلی از عادت احرار بود   (منوچهری)

بیرونی، گَردیزی و خَلَف تبریزی سده را برگرفته از عدد صد میدانستند و چنین تفسیر میکردند که سده صدمین روز از زمستان بزرگ است و زمستان بزرگ را از 5 آبان می آغازیدند. همچنین روایت کرده اند که عدد سد مجموع 50 روز و 50 شب تا نوروز است. تعبیر دیگر چنین بود که چون شمار فرزندان مشی و مشیانه و یا کیومرس، به صد نفر رسید، این جشن پایه گذاری شد. به گمان، هیچکدام از این برداشت ها درست نباشد.

مهرداد بهار بر این باور است که سده در زبان های باستانی ایران، سدوک و سدَگ بوده که به معنای برآمدن است و به خورشید پیوند دارد. سدگ به شکل معرب شده، سدق خوانده شده و پیوندی به عدد صد ندارد.

از دیدگاه طبیعی، سده، چهل روز پس از بلندترین شب سال، یعنی یلدا یا چله ی بزرگ برگزار میشود و از همین رو سده را چله ی کوچک نیز می نامند. نیاکان بر این باور بودند که سخت ترین زمان سال، چهل روزِ میان یلدا و سده است و به همین منظور آغاز و پایان آنرا به جشن مینشستند.

(C16-2)

از این رو روشن کردن آتشی بزرگ در شب جشن سده را باید تلاشی برای کمک به گرم کردن خورشید دانست. خورشیدی که چهل روز پیش در یلدا زاده شده و امید میرود تا با کمک مردمان، بر دیو سرما و تاریکی پیروز برگردد.

"خورشید جاودانه رایومند تیزاسب را میستایم..اگر خورشید برنیاید، دیوان آنچه را که در هفت کشور است نابود کنند، و ایزدان مینوی در این جهان استومند جایی نیابند و آرامگاهی نجویند." (خورشید یشت)

بدین ترتیب، سده را طلایه دار نوروز میدانستند. این جشن گردهمایی و همبستگی مردمانی را به رخ میکشد که نوروز را چشم در راه اند. نوروزی که پیروزی خورشید شکست ناپذیر بر سرما و تاریکی است.

بر لشگر زمستان نوروز نامدار                      کرده است رای تاختن و قصد کار زار
اینک پیامده است به پنجاه روز پیش                        جشن سده طلایه نوروز نوبهار

آری هر‌آنگهی که‌سپاهی‌شود ‌به رزم                       ز اول به چند روز بیاید طلایه دار
گفتا برو به نزد زمستان به تاختن                صحرا‌ همی ‌نورد‌ و ‌زمستان همی‌گذار
چو اندرو رسی به شب تیره سیـاه               زود آتشی بلند برافروز روز‌وار   (منوچهری)

آتش در زبانهای اوستایی و پهلوی آتر و آتور، و در فارسی آذر آمده است. آتش، که مهمترین یافته ی بشر در گذشته های دور بود تقریبا در همه فرهنگها و آیینها نشانه ای مقدس و الاهی در نظر گرفته شده است. بنابر تورات، موسی، نخستین بار کلام وحی را از آتش شنید. در میان هندیان نیز آتش نشانه ای ایزدی بوده است. ولی اهمیت آن برای ایرانیان بیش از اینها بوده است. آنان آتش را مهمترین نماد ملی و دینی خود میدانستند. به گونه ای که مرکز گردهمایی دینی خود را آتشکده گرفتند و نیایشسوی خود را آتش گذاردند.

درآنگاه بود آتش خوبرنگ                چو مرتازیان راست مهراب سنگ

به هـر بـرزنی جای جشن سده       همه گرد بر گرد آتشکده (شاهنامه فردوسی)

آتش و آتشدان نماد ملی و میهنی ایرانیان بود. چنانکه در آثار باستانشاختی از دوره ماد تا دوره ساسانی به ویژه در پشت سکه ها، آنرا میبینیم.

آتش جشن سده آتش مهر وطن است          کاندر این ملک نخواهد که شب تار بود

در‌ چنین‌ جشن‌ طرب، آری خورشید ‌دگـر                   گـر بتابد ز دل خاک سزاوار بود  (محمد دبیر سیاقی)

(C16-3)

همین اهمیت فراوان آتش در فرهنگ ایران بوده که باعث شده تا به ایرانیان اتهام آتش پرستی زده شود. حال آنکه در هیچ کجای متن های کهن ایرانی نخوانده ایم که اهورامزدا همان آتش باشد. بلکه آتش آفریده ی مزدا دانسته شده است. ایزد آذر و دو امشاسپند اردیبهشت و شهریور نیز نگهبانان آتش در دین زرتشتی بودند.

شاید سرشناس ترین داستان درباره سده، داستان کشف آتش به دست هوشنگ پیشدادی باشد. در شاهنامه میخوانیم:

یکی روز شاه جهان سوی کوه                    گذر کرد با چند کَس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز               سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ               گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست             جهان سوز مار از جهانجوی رست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد                   هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ                   دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین               نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد                    همین آتش آنگاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد               سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار                   بسی باد چو او دگر شهریار   (شاهنامه فردوسی)

جلال خالقی مطلق، در واپسین ویرایش شاهنامه، این بیت ها را افزوده تشخیص داده است. با این همه این شعر، در بیشتر نسخه های شاهنامه و در کتابهای دیگر نیز دیده شده است.

در نوروزنامه منسوب به خیام نیشابوری و قطعه شعری از عنصری، این جشن نه به هوشنگ بلکه به فریدون نسبت داده شده است.

سده جشن ملوک نامدار است                   ز افریدون و از جـم یادگار است

 گر از فصل زمستان است بهمن        چرا امشب جهان چون لاله زارست (عنصری)

(C16-4)

وجود اشارات فراوان در آثار عربی و فارسی نشان از آن دارد که سده و نوروز و مهرگان سه جشن بزرگ ایرانی تا زمان یورش مغول بوده اند. سده گویا هیچ از نوروز کم نداشته که امام محمد غزالی بر خود میداند به هنگام فتوا بر حرام بودن این جشنهای ایرانی، از این دو جشن به عنوان نمونه یاد کند. در شاهنامه نیز جشن سده در بسیاری موارد همزاد و همنشین نوروز و مهرگان دانسته شده است.

بکـرد انـدر آن کشور آتشکده             بر او تازه شد مهرگان و سده

نهـاد انـدر آن مرز آتشکده               بزرگی و نوروز و جشن سده   (شاهنامه فردوسی)

به گزارش ابن مِسکَویه در تجارِب الاُمم، در سال 323 هجری مرداویج زیاری که قصد زنده کردن ایران ساسانی را داشت، در اصفهان جشن سده را با شکوه فراوان برپا کرد و گویا دقیقا پس از همین مراسم با توطئه ای کشته شد.

در تاریخ بیهقی از برگزاری جشن باشکوه سده در دوران سلطان مسعود غزنوی سخن به میان آمد که فروغ آتش آن از ده فرسنگی نمایان بود.

از پی تهنیتِ روز نو آمد بر شاه        سده ی فرخ، روز دهم بهمن ماه (فرخی سیستانی)

همچنین بنا به گزارش ابن اثیر، ملک شاه سلجوقی در سال 484 هجری جشن سده را در بغداد بر روی دجله برگزار کرد. آن شب همه کشتی ها را آذین بستند و شهر را چراغانی کردند.

پس از اسلام تقریبا همه ی جشن های گرامیداشت آتش به جز سده فراموش شد. و به جای آن جشن چارشنبه سوری در واپسین سه شنبه ی سال کارگذاری شد که در واقع جانشینی برای آتش افروزی شب سال نو است. پس از یورش مغول، سده منحصر به زرتشتیان شد و گاه به دلیل همان اتهام کلیشه ای آتش پرستی، در میان خود زرتشتیان نیز برگزار نمیشد تا آنکه از اواخر دوره قاجار در کرمان با شکوه فراوان زنده گشت.

(C16-5)

صادق هدایت در سال 1312 از جشن سده کرمان گزارشی تهیه کرده است که نشانگر شکوه و فراگیری آن در میان همه مردمان کرمان شامل زرتشتی و مسلمان و یهودی در 80 سال پیش است.

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند      که آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست  (حافظ)

آیین های این جشن وارون دیگر جشنهای ایرانی که عمدتا به شکل خانوادگی برگزار میشوند، به شکل همگانی انجام میگیرد. برخی از آتش افروزی جشن سده بر روی پشت بامها به شکل خانوادگی سخن میگویند. ولی به نظر میرسد آیین یاد شده نه مربوط به سده که مربوط به آتش افروزی شب سال نو باشد که بعدا چارشنبه سوری جای آنرا گرفته است. آنچه از تاریخ نوشته ها میدانیم، این است که سده جشنی بوده نشانگر یکپارچگی مردمان یک روستا، محله و شهر و بایسته بوده همه اهالی در برساختن یک آتش بزرگ بکوشند.

گویا در گذشته اسب‌سواران برای هنرنمایی، خود را به آتش میزدند تا شاید اسطوره ی سیاوش را یاد آوری کنند.

جشن سده در میان برخی عشایر و روستاییان خراسان، کردستان و بختیاری به نامهایی چون چله ی کوچک، جشن سَره یا سده ی دهقانی باقی مانده است.

در روستاهای خراسان این جشن سه روز ادامه دارد. در برخی نقاط سخن از آیینی به نام چارچار است که عبارت است از چهار روز پایانی چله ی بزرگ و چهار روز آغازین چله ی کوچک. این 8 روز را سردترین روزهای زمستان میدانند و آیین هایی ویژه برای آن منظور کرده اند.

اکنون جشن سده، افزون بر کرمان، در تهران و یزد نیز برگزار میشود. جشن سده کرمان در سال 1390 در فهرست میراث معنوی ایران به ثبت ملی رسیده است…

به نظر میرسد، جشن سده متفاوت از دیگر آیین های گرامیداشت آتش، نه پیوندی مستقیم با دین، مذهب و قومیتی ویژه داشته و نه ارتباط استواری با فصل های طبیعی. بلکه جشنی ملی بوده است برای همدلی و همکاری مردمان یک روستا، یک محله و یک شهر! آیینی سراسری برای یکپارچگی و همبستگی همه مردمان ایران بزرگ!

«ای آذر اهورامزدا تو را ستایش و نیایش. باشد که تو در این خانمان فروزان باشی، تا تو هماره در این خانمان فروزان باشی، تا تو در این خانمان روشن باشی. به روزگارانی دیرپای تا به هنگام رستاخیز... باشد که فرزندانی رسا و کاردان، دین گستر، میهن پرست و انجمن آرا به من رسد تا خانمان و روستا و شهر و میهن و نام و آوازه ی میهن را افزایش بخشند.»

منابع

اوستا - یسنا - هات 62

جلال خالقی مطلق. گل رنجهای کهن، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۰.

مهرداد بهار: پژوهشی نو در فرهنگ ایران

گردیزی: زین الاخبار

بیرونی:آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت

صادق هدایت: نیرنگستان

مازیار قویدل: جشن سده

‌سعید نفیسی: "چهارشنبه سوری" شماره ۱۱نشریه مهر و به نقل از نشریه انجمن ایران‌شناسی

ابراهیم شکورزاده: "عقاید و رسوم مردم خراسان"