[C11] دی (احمد پناهنده)

آدرس این مقاله  در فراز  :        Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-11

منبع  :  انجمن پ‍‍ژوهشی ایرانشهر       http://iranshahr.org

توضیح :   3 قطعه

 

(C11-1)

دیگان، دی روز از ماه ِ دی است که در اول ِ دی ماه ِ زرتشتی برگزار می شود.

ولی امروز این جشن نه در اول ِ دی ماه، بلکه در بیست و پنجم آذر ماه ِ کنونی برگزار می گردد. دلیل این اختلاف ِ زمان ِ بر گزاری ِ دیروز با امروز، تغییر سالشمار ِ نیاکانمان در امروز است. زیرا در دوره ی باستان سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد. اما امروز شش ماه اول ِ سال به سی و یک روز و پنج ماه بعدی به سی روز و ماه آخر سال به بیست و نه روز و اگر سال کبیسه باشد به سی روز تقسیم می گردد. به همین دلیل، جشن ِ دیگان، نسبت به سال شمار ِ دیروز، شش روز جلوتر، یعنی بیست و پنجم آذر ماه برگزار می شود که این روز منطبق با روز ِ اول ِ دی ماه، در دوران ِ نیاکانمان است.

به این می اندیشم که چه ایّام ِ شاد و شادابی، در روزگاران ِ نیاکانمان، در گردش و چرخش بود. چه شادمان روزانی از پی ِ هم، غنچه ی خنده را بر لبان ِ مادران و پدران ِ مان باز می کرد و شادی ِ پر نشاط ِ شادابی را در چهره شان نقاشی می کرد و چه لحظات ِ پر شور ِ شاد گویی، شاد خوانی، شاد خواری و شاد رقصی، جمع ِ شادابشان را شاد کام می کرد.

گویی شادمانی رودخانه ای بود روان که در مسیرش، هر خانه و خانواده را سَرَک می کشید و پیاپی آنها را سیراب می کرد.

گویی همگی به یک قانون نانوشته باور داشتند که از هر چه غم و اندوه و ناله و گریه است، بی انتها بدور باشند و هر جا که شادی و شادمانی است و خنده و خشنودی، بی درنگ به استقبالش بشتابند.

فرقی نمی کرد روزانشان در زمستان می گذرد یا بهار، در گرمای تابستان بسر می برند یا در خزان ِ پاییز.

در همان شروع و آغاز ِ دمیدن زمستان ِ سرد و سخت، جشن ِ بزرگی بر پا می داشتند و بر انجماد و برودت، هجوم می بردند و شب را خوار و نور را عزیز می داشتند. زیرا اولین روز ِ هر ماه، روز ِ اهورامزدا است و به عبارت ِ دیگر، روز ِ اول ِ زمستان، دی روز از ماه ِ دی است. و چون نام ِ روز با نام ِ ماه، همنام می گردد، آن روز جشن است و جشن می گرفتند.

(C11-2)

 

ویژگی ِ این جشن در بین جشن های ِ چهارگانه ی دیگان در این است که طبق سالشمار ِ نیاکانمان، شب ِ قبلش درازترین و تاریکترین شب بود. به عبارت دیگر شب ِ چله و به زبان ِ سریانی یلدا بوده است و چون در شب چله نیاکانمان، مرگ ِ اهریمن ِ شب را به جشن نشسته بودند تا بر افتادن ِ جنازه ی شب را به تماشا بنشینند، خود را برای جشنی دیگر که با دمیدن نور که دل ِ تاریکی را می درید، آماده می کردند و آن جشن، اولین جشن ِ دیگان بود.

این جشن چون بنام اهورامزدا است، آغازین روز ِ پیروزی نور بر تاریکی است.

به عبارت دیگر مادران و پدران ِ باستانی مان، از همان شب و روز ِ شروع ِ زمستان، با شادمانی آغاز می کردند تا به جشن ِ دی به آذر، سپس دی به مهر و دی به دین برسند و بهمن گان ِ در راه را به انتظار بنشینند و سده را آتش بیافروزند. در سپندار مذ به عشق زمین و زن، سمبل های ِ بارداری را ترانه بخوانند تا چهارشنبه سوری ِ سور و سرور ِ آتش فرارسد و با پرواز از روی شعله های آتش، در خانه ی نوساز ِ طبیعت فرود آیند و نوروز را روزی نو آغاز کنند.

و سپس با لبخند ِ گل و گیاه و آواز ِ پرندگان، در شادابی ِ نسیم ِ بهاری ِ بهار، سفره را در چمن زاران پهن کنند و همسایه جویباران، آبشاران را به تماشا بنشینند و چون کبوتری گردن فراز، معشوق ِ جگر سوزشان را در سبزه زاران، چرخشی مستانه بزنند و سیزده ی سبز ِ سرور و سر سبزی را بدری جانانه کنند و آنگاه در تولد ِ پیام آور ِ ” گفتار ِ نیک، کردار ِ نیک و پندار نیک ” پیامبر ِ خرد، آشو زرتشت، جشن ِ بزرگ بر پا دارند و پس از آن در فروردین روز از فروردین ماه، مهمان ِ روان ِ پاک ِ رفتگان شوند و شادی و شادمانی را با آنها به تقسیم بنشینند تا روح و روانشان شادمان گردد.

(C11-3)

همینطور اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان و آذرگان را در امتداد ِ روانی رودخانه ی سرور و شادمانی جشن می گرفتند.

به گونه ای که ملاحظه می کنیم، تمامی سال را در روزگاران ِ نیاکانمان، از آغاز تا پایان مرور کردیم و خوشبختانه چیزی جزء جشن و سرور ندیدیم و ناله و گریه و زاری، گویی با نیاکانمان بیگانه بود و چه بهتر که بیگانه بود و غم را گویی در سرسرای آنها مکانی نبوده است و چه سزاوارتر که سرسرای آنها، همواره شادی را جا خوش کرده بود.

اما همانگونه که در بالا اشاره رفت، در بین ِ این جشن های ماهانه، دیگان را مرتبه ای بس بالا بلند است. زیرا این جشن بنام اهورامزدا کاکل ِ هستی است.

در ماه ِ دی، علاوه بر دی روز از ماه دی، روزهای ِ هشتم، پانزدهم و بیست و سوم ِ زرتشتی را جشن می گیرند که به ترتیب دی به آذر، دی به مهر و دی به دین نام دارد.

ابوریحان ِ بیرونی درآثار الباقیه در باره ی دیماه و روز ِ دی از ماه ِ دی می نویسد:

” دی ماه نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو بنام خداوند است که هرمزد نامیده شده یعنی پادشاه حکیم و صاحب رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت پایین می آمد و جامه سفید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سفید می نشست و دربانها و محافظان را که هیبت پادشاه به آنهاست کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند خواه دارا یا نادار بدون هیچگونه حاجب و مانع به نزد شاه می رفت و با او گفتگو می کرد و در این روز پادشاه با برزگران مجالست می نمود و در یک سفره با آنها غذا می خورد و می گفت من امروز مانند یکی از شماها هستم و با شما برادرم زیرا دوام و پایداری دنیا به کارهای است که با دست شما انجام می شود و امنیت مملکت نیز با شاه است نه شاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از شاه و چون حقیقت امر چنین باشد پس من که پادشاه هستم با شما برزگران برادر می باشم و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود“