آدرس این مقاله در فراز : Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-20
منبع : iranology.net/post-72.aspx
توضیح : 10 قطعه
(C20-1)
در این جستار علاوه بر آنکه آگاهی های کلی و مهم را ارائه میدهم، تلاش میکنم از آنچه در جستارهای اینچنینی گفته میشود بپرهیزم و نشانه های نوین را از چیستی و چرایی این جشن مرموز به شکل گزیده مطرح کنم.
بر این باورم که به جشنهای کهن آریایی باید از سه دید یا جنبه نگریست. جنبه طبیعی و فصلی، جنبه استوره ای – تاریخی و جنبه آیینی.
به گمان من همه این جشنها نخست طبیعی و فصلی بوده اند. یعنی انسان به ویژه از دوره کشاورزی به بعد به یادگیری گاه های طبیعی پرداخته و به هنگامه های مهم، به ساختن جشنواره (فستیوال) پرداخته است. سپس استوره ها و احیانا رویدادهای تاریخی به این هنگامه ها افزوده شده است. و در پایان کیشبانان برای اعتبار دادن به مراسم های آیینی و دینی خود، آنها را در همین هنگامه ها برگزار کرده اند.
مترکان (میتراکانا، مهرگان، مهرجان) یکی از بزرگترین جشنهای ایران باستان بوده است.
(C20-2)
دید طبیعی :
از دید طبیعی و فصلی، مهرگان در پایان فصل برداشت کشاورزی جای دارد. و کیست که نداند، شادترین هنگامه سال برای کشاورزان همین زمان است. نکته دیگر قرار گرفتن جشن پاییزه در زمان اعتدال پاییزی است. در نیمکره شمالی، و در سرزمین هایی چون ایران که نه به قطب خیلی نزدیکند و نه به استوا، آغاز بهار و آغاز پاییز هوا معتدل و دلنشین است. درحالیکه هرچه از این دو هنگامه دور میشویم، گرما یا سرمای هوا آزاردهنده میشود. به همین جهت مردمان این سرزمینها آغاز سال خورشیدی خویش را در زمان اعتدال قرار داده اند. گاهی اعتدال بهاری و گاهی اعتدال پاییزی. امروز میدانیم که نوروز هخامنشیان نه پاییز که بهار بوده و گویا در پارسه (تخت جمشید) برگزار میشده و نقش و نگاره های آن جایگاه نشانگرش است. حتا اگر نوروز بهاری را از آن بابلیان دانسته و آغاز سال ایرانیان کهن را مهرگان بدانیم، مطمئنیم که از پایان دوره اشکانی، نوروز بهاری به عنوان آغازگر سال، با شکوه برگزار میشده است. ولی به هیچ روی از اعتبار و ارزش و محبوبیت مهرگان کاسته نمیگردد. چراکه از دید کشاورزی اهمیت اعتدال پاییزی بیش از اعتدال بهاری است. ارستو نیز چنین باوری داشت.
دید استوره ای – تاریخی :
بر اساس شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر اسناد بر جای مانده، ایرانیان باستان بر این باور بودند که مهرگان هنگامه ای است که در آن کاوه آهنگر (شخصیت استوره ای که نماد مردم ایران است) بر زهاک ماردوش (ضحاک) شوریده و پس از سرنگونی آن، تاج پادشاهی را به فریدون شاه پیشکش کرده است. و فریدون نیز به پاس این پیروزی و رویداد خجسته، جشن مهرگان را برپا میسازد. درباره همسانی های داستان استوره ای فریدون و استوره میترای گاو اوژن و نقش و کارکرد گاو در هر دو استوره می بایست در جستاری جداگانه به بحث نشست.
به باور من مستقل از اینکه داستان فریدون و زهاک تا چه اندازه به رویدادی تاریخی نزدیکی است و مستقل از اینکه این رخداد دقیقا در چه تاریخی روی داده، مهم آن است که ایرانیان این بزرگترین حادثه شادیبخش تاریخ استوره ای خویش را به عمد در بزرگترین جشن فصلی (که جشن پاییزه باشد) جای داده اند.
(C20-3)
دید آیینی :
بر کسی روشن نیست که دقیقا از چه تاریخی گاهشماری نامور به "اوستایی" یا "مزدیسنی" پا گرفته است. فقط میدانیم که احتمالا از زمان هخامنشیان وجود داشته است. بر اساس این گاهشماری، سال به 365 روز بخش میشود. 12 ماه 30 روزه و 5 روز افزوده. روزهای ماههای 12 گانه را نه با شماره (مانند دیگر فرهنگها) که با نام ایزدان و امشاسپندان میشناختند. بیگمان با غلبه کردن فرهنگ مزدیسنی بر فرهنگ دیویسنی در ایران تغییرات و اصلاحاتی برای زدودن برخی نامها و افزودن نامهایی دیگر انجام گرفته است. در این گاهشماری شانزدهمین روز از هر ماه به "میترا" خدای بزرگ آریایی ها و ایزد محبوب زرتشتیان داده شده است. بر این اساس آریاییهای ایران به جهت رعایت احترام دینی در هر ماه، روزی که در آن، نام روز و نام ماه یکی میگشت، جشنی بدان نام و در ستایش آن ایزد یا امشاسپند برگزار میکردند که امروز بدانها "جشنهای برابری روز و ماه" میگوییم و عبارتند از فروردینگان، اردیبهشتگان تا اسفندگان. در میان این جشنهای برابری روز و ماه، بی هیچ شک و تردیدی، مهرگان می بایست از جایگاهی والاتر و بالاتر برخوردار باشد. همچنانکه ایزد مهر یا میترا از جایگاهی بالاتر از دیگر ایزدان و امشاسپندان برخوردار است. در گاهشماری امروزین ما (خیامی) که از زمان مشروطیت رسمی شده است، به جهت 31 روزه شدن 6 ماه نخست سال، مهر روز از مهر ماه یا شانزدهمین روز از مهر ماه باستانی مطابق است با 10 مهر (برای آگاهی در این باره نگاه کنید به "گاهشماری باستانی ایران، چارچوبی برای بازیابی جشنهای کهن آریایی" در همان آدرس). اگر بر اساس منطق پیش برویم، و البته بپذیریم که آریاییهای نخست دیدی علمی و درست از گاهشماری داشته اند، جشن پاییزه و نوروز پاییزی باید دقیقا در روز نخست پاییز که در گاهشماری خیامی امروز ما همان یکم مهر است برگزار گردد. "جشن پیروزی ملت ایران" که همان سرنگونی زهاک و بر تخت نشستن فریدون است نیز حتما بر همان روز منطبق گردیده است. ولی به هر جهت، در زمانی ناشناخته، این دو به مهر روز از مهر ماه که امروز دهم مهر است انتقال یافته اند. و از آن پس با پر رنگ تر شدن نقش دین در ایران (به ویژه از پایان دوره اشکانی و سپس دوره ساسانی) بارزترین جنبه این جشن، ستایش ایزد مهر میگردد.
(C20-4)
با این شیوه، شاید اگر کسانی که روزها را نامگذاری میکردند، روز هفتم را به جای امرداد به مهر میدادند، آنگاه مهر روز _که برابر با نخستین روز ماه هفتم در گاهشماری امروزین است_ جشن برابری روز و ماه شده و آنگاه این جشن طبیعی و فصلی درست در روز راستین اعتدال بهاری نگه داشته میشد و با 10 روز تاخیر انجام نمیگرفت. (بماند که امروز گروهی جاعل مهرگان را به 16 مهر برده و فاصله آن با جایگاه طبیعی خویش را بیشتر کرده اند!!)
با این همه، بر اساس این فرهنگ، مهر روز از مهرماه جشن مهرگان است و هرگاه به نام مهرگان اشاره میکنیم، منظورمان جشن برابری روز و ماه میترا است که برابر است با دهم مهر. سالروز پیروزی ملت ایران بر زهاک ستمکار نیز در همین مهرگان ثبت شده است. و بدین شکل بیننده یک اختلاف 10 روزه میان جشن پاییزه و جشن مهرگان هستیم.
(C20-5)
مهرگان در تاریخ :
بر اساس اسناد به ویژه آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، جشنواره مهرگان 6 روز به درازا میکشیده است که به روز نخست آن مهرگان عامه و به روز پایانی مهرگان خاصه گفته اند. و این خود نشان میدهد که مهرگان پیش از اسلام، اگر برتر از نوروز بهاری نبوده، کمتر از آن نیز نبوده است. پس از اسلام که هیچ دولت فراگیر و ملی در ایران وجود نداشت و مردمان نیز به دلایل گوناگون به اسلام میگرویدند، جشن ها و شادروزهای ایرانی یا فراموش گشته و یا آشفته شدند. با این همه گزارشهایی از برگزاری جشنهای نوروز و مهرگان و سده حتا در میان مسلمانان و حتا حاکمان مسلمان هستیم. به گونه ای که در برخی زمانها، خلفای عرب نیز این جشنها را به رسمیت شناخته و بساط شادی می گستردند. (جالب است که اعراب واژه مهرجان را به معنای جشنواره و فستیوال گرفته اند) تا آنجا که امام محمد غزالی فقیه و دانشمند بزرگ مسلمان در سده پنجم هجری چنین فتوا میدهد که مسلمانان باید از برگزاری جشنهای گبران همچو مهرگان و سده و نوروز بپرهیزند. که این خود نشان از رواج این جشنها در آن زمان دارد. ولی در اقلیت مطلق قرار گرفتن زرتشتیان پس از یورش ها و هالوکاست های بی مانند ترکان و تاتاران و مغولان در سده های پنجم تا دهم هجری و به شدت رسیدن تعصبات دینی حاکمان مسلمان _که جشنهای کهن ایرانی را از مظاهر زرتشتی گری میدانستند_ باعث گشت تا در دوره صفوی بیننده فراموشی نسبی جشنهای ایرانی باشیم. و براستی روشن نیست که اگر شاه عباس و شاهان صفوی چنین شیفته و خواستار نوروز و آیین های وابسته (چارشنبه سوری و سیزده بدر) نمیشدند، آیا این جشن نیز خود را به روزگار ما میرساند یا به سرنوشت دیگر جشنها دچار میگشت؟
(C20-6)
آری! ایران چنان دوران سیاهی را پشت سر گذاشت که حتا زرتشتیان نیز به برگزاری جشن مهرگان بسنده کرده و شواهدی از برگزاری دیگر جشنها از آنان در دست نداریم!. به گونه ای که دیگران نماد زرتشتیان را جشن مهرگان میدانستند. تا اینکه در دوران معاصر با آزادی های بدست آمده، جشنهایی همچون تیرگان و سده و زادروز زرتشت نیز برگزار شده و میشود.
لازم به تذکر است که جشنهای محلی فراوانی در جای جای ایران فرهنگی برگزار میشوند که ممکن است هم ریشه با جشنهای بزرگ کهن باشند. از جمله این جشنها، جشن "قالیشویان" در "مشهد اردهال" است. که در دومین آدینه مهرماه برگزار شده و هر ساله میان هشتم و پانزدهم مهر (نزدیکترین زمان به 10 مهر) در نوسان است.
مهرگان و میترائیسم :
به شکل کلیشه ای، بسیاری هنگام سخن از مهرگان از میترائیسم یا مهرپرستی سخن میگویند. اگر میترائیسم را آنچنانکه دانشنامه های معتبر میگویند، کیش مردمان امپراتوری رم پیش از مسیحیت بدانیم، هرگز کوچکترین نشانه ای مبنی بر وجود مهرگان در این جایگاه در میان آنان دیده نشده است. بلکه جشن بزرگ میترائیستها برابر است با "کریسمس" جعلی یا همان "یلدا" یا "چله" که شب "زایش خورشید" دانسته شده است. (آگاهی های تکمیلی را در جستار "جشن زمستانه" از همین نویسنده بخوانید) مگر اینکه بخواهیم تئوری اثبات نشده وجود کیشی به نام مهرپرستی یا آیین مهری در ایران را مطرح کنیم که چندان منطقی نیست. چراکه هنوز حتا در میان باورمندان به وجود چنین پدیده ای در ایران، کمترین اتفاق نظر و هماهنگی نیست که این کیش از کی و به چه شکل در ایران مطرح شده و چیستی و ماهیت آن چه بوده است؟ حتا در صورت پذیرش این تئوری نیز، به این جهت که هوادارانش باورمند به پیوندی نیرومند میان مهرپرستان ایران و میترائیستهای غرب هستند، باید جشنی که در ستایش "میترا" خدای بزرگ آریایی گرفته میشده را در همان یلدا و به عنوان جشنی زمستانه در نظر بگیریم و نه جشنی پاییزه که سه ماه زودتر برگزار گردد!.
به هر رو همچنانکه دیدیم، مهرگان در دوران اوج و فروغ دین مزدیسنا یعنی پایان دوره اشکانی و سپس ساسانی، بزرگترین جشن دینی و آیینی ایرانیان زرتشتی بوده و پس از اسلام پرچم و نماد و سمبل زرتشتی گری نام گرفته است. و کاری بسیار نابجاست که به صرف وجود نام ایزد میترا، آنرا به میترائیسم منسوب کنیم.
(C20-7)
روز عشق ایرانی، مهرگان است یا اسفندگان؟
از دو سه سده پیش در آمریکا جشنی مرسوم گشت به نام "جشن عشق" یا "ولنتاین" که در آن کسانی که دلسپرده یکدیگر هستند، به یکدیگر پیامی مهرانگیز و یا هدیه میدادند. این جشن سپس در همه جهان مسیحی رایج شده و امروز در بیشتر نقاط جهان شناخته شده است. روایت استوره ای این جشن چنین است که کشیشی به نام "ولنتاین" در دوران امپراتوری رم مخفیانه سربازان رمی که قانونا حق ازدواج نداشتند را به همسری دلدارشان در می آورد. بیرون از آنکه این داستان تا چه اندازه به راستی نزدیک باشد، شکی نیست که این جشن مولود و برآمده از عصر جدید است و هیچ تعلقی به دوران پیشامدرن ندارد.
ایرانیان که تلاش میکنند در بیشینه موارد از قافله جهان عقب نیوفتند، خیلی دیر در یک دهه گذشته با این جشن آشنا گشته اند. و بیشینه آنان در همان روز جهانی _25 بهمن_ اقدام به دادن هدیه به دلدار خود میکنند. که این باعث جبهه گیری به حق دلسوزان فرهنگ ایران شده است. منتها جشن اسفندگان _سپندارمزگان_ که در 29 بهمن برگزار میگردد، به شکلی کاملا شتابزده، فقط به جهت نزدیکی به ولنتاین به عنوان جشن عشق ایرانی نامگذاری گشته است. بی آنکه توجه داشته باشیم که میان "امشاسپند سپندارمزد" و "عشق میان دو انسان" هیچ پیوندی نیست. سپندارمزد ایزد نگهبان زمین است و به جهت همانندی های زمین با زن و مادر، این روز را روز ستایش و نکوداشت مقام کدبانوی خانه قرار داده اند که سند تاریخی آنرا ابوریحان ارائه میدهد. مایه مباهات ما ایرانیان است که در دوران کهن خود روز زن و مادر داشته ایم، ولی اصرار بیجا مبنی بر اینکه روز عشق نیز داشته ایم، وارون پر رنگ ترین ارزش فرهنگی ما یعنی "راستی" است. در روز اسفندگان، مردان به زنان هدیه میدادند. یعنی به شکل یک سویه، از زنان و مادران سپاسگذاری میشد، همچنانکه امروز در "روز مادر" چنین میشود. اگر حتما بخواهیم عشق را در اسفندگان بیابیم، باید بگوییم عشق مادرانه و یک سویه. چراکه زمین و مادر (که سپندارمزد نماد آنهاست) به شکل یک سویه و بی هیچ چشمداشتی به ما مهر میورزند و خدمت میکنند و ما در بیشینه موارد جز آسیب و عذاب برایشان نداریم!. ولی ولنتاین مدرن چیز دیگری است. جشنی است میان دو سوی برابر و هم سطح که به شکل متقابل دلدادگی خویش را به رخ دیگری میکشند.
(C20-8)
بماند که اصلا به شکل منطقی امکان برگزاری همزمان "جشن عشق" و "روز مادر" وجود ندارد.
حال اگر همچنان اصرار داریم (و من نیز موافقم) که جشن عشق _که در دوران کنونی وجودش لازم است_ را در تاریخی ایرانی و نه در ولنتاین مسیحی برگزار کنیم، باید یکی دیگر از جشنهای بزرگ ایرانی را نامزد گردانیم و بر سر آن به توافق برسیم. در سالهای گذشته پژوهشگران گوناگون جشنهایی را پیشنهاد داده اند که در راس آنان مهرگان قرار دارد. و گویا "موبد اردشیر خورشیدیان" _رئیس انجمن موبدان تهران_ نیز تایید کرده اند که بهترین جشن برای ستایش عشق، مهرگان است. واژه "مهر" مناسب ترین واژه پارسی برای واژه عربی "عشق" است و در سرتاسر گنجینه ادب پارسی به چشم میخورد :
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود/ رقم "مهر" تو بر چهره ما پیدا بود
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/ جانم از آتش "مهر" رخ جانانه بسوخت
دلم جز "مهر" مه رویان طریقی بر نمیگیرد/ ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود/ "مهرورزی" تو با ما شهره آفاق بود
آن چنان "مهر" توام در دل و جان جای گرفت/ که اگر سر برود از دل و از جان نرود
(C20-9)
و انبوه نمونه های دیگر که در آنها واژه "مهر" دقیقا به جای واژه "عشق" و واژه "مهرورزی" به جای "عشق ورزی" به کار رفته است. و البته این بدین معنا نیست که واژه "مهر" همین یک معنا را دارد. روشن است که این واژه در ادب پارسی بسیار به جای "عهد و پیمان" (برگرفته از میترا) و "خورشید" به کار رفته است.
پیوند این واژه به خورشید هم برگرفته از آن است که در دوران هخامنشی تا ساسانی، ایرانیان به تقلید از دیگران، میترا را خدای خورشید یا ایزد خورشید گرفتند. پس از اسلام این در ضمیر ناخودآگاه و حافظه تاریخی ملت ما ماند که میترا = مهر وابستگی به خورشید دارد و از آنجا بود که در ادب پارسی، چنین شد.
خداوند کیهان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
نکته دیگر پیوند بسیار محکم عرفان و مهر است. چیزی از دوران باستان نمیدانیم ولی در آثار عرفانی پس از اسلام، مهر و مشتقات مهر چون مهرورزی و مهرآیین و مهربان و مهرپرستی و ... جایگاهی بلند دارند. اکنون کیست که از پیوند استوار عرفان و عشق نداند؟ آن هنگام که عارفان دین و کیش خود را دین عشق و کیش عشق دانسته اند.
دین ما عاشقی و قبله ما عشق بود / هرکه بی قبله و بی عشق بود بی دین است
بنابراین با استناد به نام مهر و نقش و کارکرد این واژه در ادب پارسی و فرهنگ ایرانی، میتوانمهرگان را جشن عشق ایرانی نامید.
(C20-10)
هیچ نیازی به اثبات پیوند ایزد مهر یا میترا با عشق و شناسایی آن به عنوان "خدای عشق ایرانی" (که کاری نشدنی مینماید و هرگز نمیتوان میترا را معادل دیگر خدایان عشق مانند ونوس و ایشتار دانست) نیست. میترا اصالتا خدای عهد و پیمان است و به راستی آیا در عشق دو انسان همسطح با هم (و نه عشق مادر و پدر به فرزند، یا عشق خدا به انسان یا انسان به خدا و عشق های ناهمسطح دیگر) چیز دیگری جز "پیمان" _که معادل فارسی واژهمیترا در اوستا است_ بیشترین نمود را دارد؟
میدانیم که "حلقه عشق" که در پیوند زناشویی و نامزدی دو نفر بهره گیری میشود، نیز به میترا پیوند داشته و آنرا حلقه میترا و حلقه مهر میگفتند که دو فرد به هنگام بستن پیمان آنرا رد و بدل میکردند. عشق دو سویه در نوع متعالی و نه مبتزل آن، فقط با پیمان میان دو نفر استوار و نگه داشته میشود. و این هم دلیل دیگری بر پیوند مهر و عشق.
مهرگان روز یادآوری ایزد مهر است. و ایزد مهر ما را به یاد پیمان می اندازد و واژه مهر ما را به یاد عشق. چرا این روز را روز پیمان و عشق ننامیم؟
مخالفان روزهای دیگری چون اسفندگان یا چله را پیشنهاد داده اند. علاوه بر مشکلات تاریخی و استنادی، مشکل بزرگ آنجاست که در آن دو جشن، ما سنت ویژه خود را داریم. اسفندگان روز مادر و زن و چله شبی است که خانواده به دور یکدیگر مینشیند و شب نشینی میکند. پس مهرگان بهترین زمان و بهترین پیشنهاد است.
پس بدون نیاز به کمترین مبالغه و گزافه گویی و ساختن تاریخ و استوره های مصنوعی،مهرگان، جشن پاسداشت عشق و پیمان خواهد بود.
بن مایه :
1. شاهنامه فردوسی.
2.گاهشماری و جشن های ایرانی _ هاشم رضی.
3. تاریخ بیهقی.
4 . تاریخ اجتماعی ایران _ مرتضی راوندی.
5. دیدی نو از آیینی کهن _ دکتر فرهنگ مهر.
7. فرهنگ دهخدا
8.تاریخ کیش زرتشت _ مری بویس ترجمه همایون صنعتی
9.آثار باقیه_ بیرونی برگردان اکبر دانا سرشت