آدرس این مقاله در فراز : Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-18
منبع : iranology.net/post-194.aspx
توضیح : 3 قطعه
(C18-1)
بیگمان آغاز زمستان به دلیل جشنهای همزمان با آن در دو هزار سال گذشته مهمترین زمان سال در سراسر گیتی بوده است. همچنانکه برخی از پژوهشگران به هنگام شناساندن جشنهای آریایی بازگو میکنند، جشنها را باید از سه جنبه مورد واکاوی قرار داد. نخست طبیعی یا ستاره شناختی. دوم استورهای – تاریخی و سوم آیینی – دینی.
جنبه طبیعی
آنگونه که امروز به جشن آغاز زمستان (خواه آنرا یلدا و چله بنامیم خواه دیگان یا کریسمس) نگاه میکنیم، آنرا آغاز یک فصل مییابیم. ولی کمی شگفت است که مردمانی در گذشته های دور این زمان را به دلیل آغاز فصل بودنش جشن بگیرند. جشن گرفتن بهار به دلیل زیبایی هایش منطقی است. جشن گرفتن تابستان نیز به ویژه برای آریاییهایی که در سردترین مناطق میزیستند معقول است. جشن گرفتن پاییز نیز بیشتر به جهت پایان فصل برداشت کشاورزی و در نتیجه رفع خستگی و بدست آوردن دسترنج و شادمانی به جهت آن منطقی است. بر اساس داده های فراوانی که از نوشتارهای کهن ایرانی بدست میآوریم (1) آریاییها به جهت جایگاه بسیار سرد خود، بسیار به خورشید و گرما علاقه داشتند. پس در این شب که سردترین، درازترین و سیاهترین شب سال است، به جشن مینشستند چراکه از فردایش، هر روز یک یا چند دقیقه به درازای روز افزوده شده و همین مقدار از درازی شب کاسته میشود تا اینکه در پایان زمستان، شب و روز برابر شده و در نوروز بهاری، روز بر شب و خورشید بر تاریکی چیره میگردد. توجه کنیم که هرچه به سمت شمال کره زمین بیشتر پیش رویم، اهمیت این شب بیشتر شده و بیشتر خود را نشان میدهد. به طوریکه در قطب شمال در یلدا روز نداریم و شب نزدیک به 24 ساعت است. و از آن طرف یلدا در استوا برابر است با اعتدال بهاری و در نیمکره جنوبی کوتاه ترین شب سال. و ظاهرا همین سنت چنان در میان ایرانیان جاگیر شده که از گذشته، کم دانشترین مردمان ایران نیز شب یکم دیماه را به عنوان طولانی ترین شب سال جشن میگرفتند. سنت گرد آمدن خانواده و خاندان در یک جا و شب نشینی و گذراندن شب به شادی و خوردن و آشامیدن همه به جهت این بود که این شب را دراز و پایان ناپذیر میدانستند. بماند که همین سنت نیز همسان با "بزم بغ" میترایی است. و این براستی شگفت انگیز است که جشن کهن و عامیانه مردم ما تا این اندازه بسته به پیچیده ترین نکات ستاره شناسی است. در بندهش تاکید شده است که درازترین شب سال شب واپسین روز آذر و درازترین روز سال، نخستین روز تیرماه است. (2) اگر موجودیت این جشن در چندین هزار سال پیش در میان ایرانیان را بپذیریم، بی گمان این جشن به همین جهت ستاره شناسی ساخته شده و نه به جهت آغاز فصل. جنبه های دیگر این مدعا را تایید میکنند.
(C18-2)
جنبه استورهای
یکی از بزرگترین خدایان آریاییها میترا بود که با کوچ آنان، به نقاط گوناگون جهان برده شد. وارون آنچه برخی پژوهشگران سطحی نگر ایرانی تصور میکنند، میترای اصیل ارتباطی به خورشید ندارد. بر اساس اوستا میترا در هنگام شب از بالا مردمان را مینگرد. (3) با نگاهی به یشتها که سرودهای آریاییهای پیش از زرتشت در ستایش خدایان بود، میبینیم که یک یشت به "میترا" و یشت دیگری به "خورشید" داده شده است. همچنین است نام روزهای ماه که روزی به خورشید و روزی به میترا سپرده شده است. ولی بیگمان از دوران هخامنشیان میترا با خورشید و دست کم با نور و گرما ارتباط پیدا کرد. حتی در رم که خوانش و درکی متفاوت از میترا نسبت به ما داشتند نیز، میترا با سُلیس (solis) که خورشید باشد، تفاوت داشت و در همه نقش نگاره های میترایی، ضیافت شام آخر میترایی، میترا با آن کلاه فریگی در کنار سُلیس با تاج نورافشان به بزم نشسته اند. داستان زایش خورشید در سراسر خاورمیانه و ایران در سده های نخستین میلادی جا افتاده بود. به نظر میرسد که مهرگان پاییزی را همه آریاییها جشنی در ستایش میترا میدانستند و یلدا را برای زایش خورشید جشن میگرفتند. (4)
(C18-3)
جنبه دینی
رمیها وارون آنچه در نگاه نخست تصور میشود سال را از بهار آغاز میکردند و نه از زمستان. ظاهرا آنان پیش از مسیحی شدن امپراتوری، نیز نخستین ماه از سال را ژانویه در زمستان میدانستند. ولی با نگاهی به نام ماههای لاتین یک راز مهم بر ما فاش میشود. سپتامبر از ریشه "سپت" به معنای هفت میآید. اکتبر به معنای هشتم است، نوامبر برابر با نهم و دسامبر به معنای دهم. این درحالی است که سپتامبر اکنون ماه نهم است و دسامبر دوازدهم. بنابراین روشن میگردد که ماه نخست باید مارس باشد تا سپتامبر بتواند هفتم باشد و دسامبر دهم. و مارس تقریبا برابر است با فروردین. پس ظاهرا رمیها زیر تاثیر دین و آیین خود، آغاز سالشان را از ژانویه قرار میدهند. ژانویه که نزدیک به آغاز زمستان و جشن زایش خورشید یا همان یلدا است. امروز تقریبا مطمئنیم که کریسمس همان یلدا یا زایش خورشید بوده است، (5)
همچنین این شب را "شب چله" یا "چله بزرگ" گفته اند و اگر خوب بنگریم، 40 روز پس از شب چله، جشن سده است (10 بهمن) که آنرا آغاز "چله کوچک" میگویند.
پی نوشت و بن مایه
1- متن های پهلوی _ دستور جاماسب جی، منوچهر جی جاماسب آسا با مقدمه بهرام گور انکساریا ترجمه سعید عریان
2- بندهش، فرنبغ دادگی_ مهرداد بهار
3- اوستا /مهر یشت_ دکتر جلیل دوستخواه
4- هنگام سخن گفتن از نقش و کارکرد میترا پژوهشگران شتابزده صفات ایرانی و اروپایی را یکی میگیرند. درحالیکه با نگاهی ژرف پی میبریم که آن" میترای گاو اوژن" که در نقشهای اروپایی یک انسان – خدا بوده و با قربانی کردن گاو و ریختن خون به جهان زندگی میبخشد، نمیتواند میترای ایرانی باشد که هرگز به تصویر کشیده نمیشده و انسان – خدا نبوده است و در طول هزاره ها، برای او قربانی میکرده اند و نه آنکه او خود، قربانی کند. برای آگاهی بیشتر نک به "آیین میترا" _مارتین ورمازرن/ بزرگ نادرزاده، "پژوهشی نو در منشاء میتراپرستی: کیهانشناسی و نجات و رستگاری در دنیای باستان"_ دیوید اولانسی/ مریم امینی و"میترا: آیین و تاریخ" /راینهولد مرکلباخ (نویسنده) توفیق گلیزاده
5- ظاهرا هرگز هیچ سندی برای کریسمس یا زایش مسیح وجود نداشته است. بنا بر روایات کهنتر که اکنون از سوی کلیسای ارتدکس شرق رسمیت دارد، زایش مسیح در ششم ژانویه (17 دی) است که برابر است با جشن "دیگان چهارم". کریسمس کاتولیکها که در سده چهارم میلادی از سوی کلیسای واتیکان رسمی شد نیز در 25 دسامبر است (شامگاه روز سوم دی) و تنها 24 ساعت با "دیگان دوم" ایرانیان اختلاف دارد. همه اینها نشان از نزدیکی و حتی یکی بودن جشنهای آیینی ایرانیان باستان و مسیحیان در دوران ساسانی میدهد. دورانی که بخش بزرگی از مردمان ایران از ارمنستان تا میانرودان مسیحی بودند و مسیحیت مورد احترام دولت ایران بود.