آدرس این مقاله در فراز : Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-17
منبع : دوهفته نامه ی امرداد 2 بهمن 1392
توضیح : 5 قطعه
(C17-1)
جشنهای باستانی ایران را میتوان به دو گروه بخشبندی کرد. جشنهای ماهیانه و جشنهای فصلی. جشنهای ماهیانه هنگامی برگزار میشدند که نام روز و نام ماه برابر میشد. گروه دیگر جشنهای فصلی بودند که مهمترین آنان نوروز در آغاز بهار و یلدا یا چله در آغاز زمستان است. شاید مهمترین دلیل فراموشی جشنهای ماهیانه در میان ایرانیان و زنده ماندن جشنهای فصلی، از میان رفتن فرهنگ به کارگیری نام روزها باشد. حال آنکه فرهنگ به کارگیری فصلهای طبیعی ماندگار شد.
اکنون که چند دهه است ایرانیان به جشنهای کهن خود ارزش میدهند و برخی خواهان زنده کردن آنانند. همواره این پرسش پیش میآید که زمان آن کی است؟ دلیل آن هم این است که گاهشمار کنونی ایران که در زمان مشروطیت برساخته شد و در زمان پهلوی رسمیت یافته با گاهشمار باستانی ایران از نظر شمار روزهای ماهها، متفاوت است. در همهی نوشتارهای کهن میخوانیم که گاهشمار ایرانی دربردارندهی 12 ماه 30 روزه و پنج روز پنجه(اندرگاه) بوده که این پنج روز وابسته به هیچ ماهی نیستند.(آثارالباقیه، ص69)
مهمترین سرچشمه برای یافتن زمان و چیستی جشنهای ایرانی، همانا کتابهای ابوریحان بیرونی است. برای یافتن زمان جشنهای ماهیانه، میتوان روز گفته شده در سال را شمارش کرد. یعنی اگر ابوریحان میگوید تیرگان سیزدهمین روز از تیر است(آثارالباقیه، ص334)، این یعنی ابوریحان تیرگان را روز 103 از سال میداند و روز 103 از سال در گاهشمار کنونی ایران برابر است با 10 تیر. با این فرمول نمیتوان به زمان جشن یلدا رسید. چراکه بر این اساس روز نخست دی، برابر میشود با 24 آذرماه کنونی. پس با توجه به اینکه یلدا جشنی ماهیانه و بر اساس برابری نام روز و ماه نیست، بلکه جشنی فصلی و نجومی است، اکنون همه ایرانیان ـ از جمله زرتشتیان ـ یلدا یا چله را آغاز زمستان، یعنی شب یکم دی ماه در گاهشمار کنونی میدانند.
(C17-2)
جشن سده نه تنها در هیچ یک از دو ساختار(ماهیانه و فصلی) نمیگنجد، بلکه گاه ساختارهای دیگر را نیز به هم میریزد. از همینرو در سالهای اخیر برخی خواسته یا ناخواسته، از این چیستان ابوریحان برداشت نابجا کرده و پایهایترین دانستههای ما از گاهشمار کهن ایرانی(یزدگردی و اوستایی) را به زیر پرسش بردهاند. بدینگونه که چون گفته شده جشن سده، آبانروز از بهمنماه است و 50 روز تا نوروز و 40 روز از یلدا، پس؛ اکنون هم 50 روز مانده به نوروز را باید آبانروز از بهمنماه بدانیم، حال آنکه در گاهشمار کنونی زرتشتیان، این روز، مهر روز از بهمنماه است. و بدین ترتیب نتیجه گرفتهاند که در گاهشمار کهن ایرانی که ابوریحان از آن بهره برده، اسفند 29 روزه و شش ماه نخست سال 31 روزه بوده و پنجه(اندرگاه) وجود نداشته است!
اکبر داناسرشت، برگردانندهی آثارالباقیه ابوریحان دربارهی او مینویسد: «بیرونی را عادت بر این بوده که بسیار مشکل چیز مینوشت و شاگردی از این روش به استاد گله کرد که نوشته های شما جانفرسا و دماغسوز است. او گفت من میخواهم فکر خواننده را به کار بیاندازم و اگر جز جمعی قلیل نفهمند که من چه نوشتهام، برای من اهمیتی ندارد.»(آثارالباقیه: ص4)
(C17-3)
پیشداشت من این است که هم ابوریحان راست گفته و هم دانستههای ما از گاهشمار کهن ایرانی درست است. اگر ما در اینجا بتوانیم راهکاری بیابیم که بر بنیاد آن، در زمان ابوریحان، هم جشن سده، آبانروز از بهمنماه بوده باشد و هم 12 ماه 30 روزه بمانند و پنجه(اندرگاه) هم از هستی نیفتد، آنگاه چیستان ابوریحان را گشوده و به آنچه میخواستیم دست یافتهایم.
زمان جشن سده کی است؟
جشن سده، جشن برابری روز و ماه نیست. بلکه بنابر گزارش بیرونی، آبانروز از بهمنماه است(آثارالباقیه، ص350). همچنین جشن سده، جشن فصلی نیست. چراکه روز برگزاری آن را دهم بهمن دانستهاند. جشن سده حتا در میانهی زمستان هم نیست. گزینش زرتشتیان چنین بوده که سده را همزمان با چلهی کوچک؛ یعنی 10 بهمن کنونی برگزار کنند. یعنی سده را وابسته به یلدا بدانند و چون از نظر کیهانی تردیدی نداریم که یلدا 30 آذر کنونی است، پس سده قطعا در 10 بهمن خواهد افتاد.
بیرونی پافشاری میکند که سده 50 روز با نوروز فاصله دارد(همان). این داستان به ابوریحان محدود نمیشود و در سرودههای شاعران و نواهای عامیانهی محلی تا همین چندی پیش گفته میشد که سده 50 روز با بهار فاصله دارد. همچنین او بیآنکه به درازترین شب سال با عنوان چله اشاره کند، یادآور شده است که آغازین روز دی یا خرمروز، 90 روز با نوروز فاصله دارد(آثار الباقیه، ص345).
(C17-4)
در همان منابع میخوانیم سده 100 روز با آغاز زمستان بزرگ فاصله دارد و آغاز زمستان بزرگ پنج آبان است(آثار الباقیه، ص351). در گاهشمار ابوریحان، پنج آبان، روز 215 از سال است(7 ضربدر 30 + 5) و 100 روز پس از آن یعنی روز 315 برابر میشود با 50 روز مانده به پایان سالی که 365 روزه است. و خود او سده را آبانروز(دهمین روز) از بهمن میخواند.
پس پنجه (اندرگاه)، در پایان سال جای نگرفته بوده و اسفند 30 روزه بوده است. تنها در این صورت دیگان یا خرمروز(چله بزرگ)، 90 روز با نوروز فاصله دارد و فاصلهی 5 آبان تا نوروز 150 روز است.
اکنون ببینیم بنابر شمارگان برآمده از ابوریحان، آغاز زمستان بزرگ، یلدا، سده و پنجه در گاهشمار کنونی ما چه زمان است؟
نوروز که در زمان آن هیچ گمانهای نداریم را مبدا میگیریم. اگر سده را 50 روز مانده به نوروز بگیریم میشود 10 بهمن. یلدا نیز 90 روز پیش از نوروز است که برابر میشود با یکم دی. ولی آغاز زمستان بزرگ که 150 روز پیش از نوروز است و ابوریحان آنرا 5 آبان میداند، میشود 29 مهرماه کنونی! اگر پنجه را ـ در گاهشمار یزدگردی زمان ابوریحان ـ در پایان آبان جای دهیم چیستان را گشودهایم. این در حالی است که در سدههای پسین، پنجه به پایان سال میرود و در گاهشمار یزدگردی و گاهشمار کنونی زرتشتیان، پنجه در پایان اسفندماه جای گرفته است.
اگر پنجه را به آبانماه بیافزاییم، نخستین روز آذرماه، برابر میشود با 246مین روز سال و 30 روز پس از آن که 276مین روز باشد، دیگان است و شب پیش از آن یلدا. پس 306مین روز سال در گاهشمار زمان ابوریحان برابر میشود با یکم بهمن و آبانروز(دهم) از بهمنماه، میشود روز 315 از سال. پس جشن سده روزگار ابوریحان چون برابر با روز 315 سال بوده، هم 50 روز تا نوروز مانده داشته و هم 40 روز از یلدا و هم 100 روز از زمستان بزرگ و هم آبانروز از بهمنماه است.
پس ما به آنچه میخواستیم رسیدیم که همانا این دو پیشداشت بود که: هم ابوریحان درست گزارش کرده و هم دانستههای ما از گاهشماری کهن ایرانی(ماههای 30 روزه و پنجه) درست است.
(C17-5)
فرجام سخن
اکنون به کار بستن سه شرط ابوریحان برای زمان جشن سده؛ این که هم آبانروز از بهمن ماه باشد، هم 100 روز تا 5 آبان فاصله داشته باشد و هم 50 روز تا نوروز، شدنی نیست. اگر آبانروز را ملاک بگیریم، باید سده را در 4 بهمن بدانیم. از سوی دیگر 100 روز از پنج آبان کنونی میشود 15 بهمن کنونی.
یگانه راهکار، فراموش کردن "100 روز از 5 آبان" و "آبانروز بودن" جشن سده است و در برابرش، نگریستن به "50 روز مانده به نوروز" و "برابری جشن سده با چلهی کوچک"(چهل روز پس از یلدا) است.
گویا فاصلهی100 روزه جشن سده تا 5 آبان تنها یک تفسیر عامیانه برای واژهی «سده» بوده که ابوریحان و دیگران به نادرستی آن را «صد» دانسته بودند. و چنانکه دیدیم آبانروز بودن جشن سده در نوشتار ابوریحان یک رویداد از سر بخت و اقبال بوده که دلیل آن چیزی نبوده جز جایگیری موقتی پنجه در پایان آبان. یعنی آبانروز بودن سده هیچ اصالتی ندارد.
شعرهای پرشماری هم در ادب رسمی و عامیانهی ایران دربارهی «دهم بهمن» بودن جشن سده و «پنجم بهمن» بودن جشن نوسده(پیشواز سده) داریم که به ما اجازهی جابجایی این جشن را نمیدهد.
از پی تهنیت روز نوآمد بـرشاه سدهی فرخ روز دهم بهمنماه
چه خبر داد؟
خبر داد که تا پنجاهروز روی بنمـاید نـوروز و کنـد عــرض سپـاه (فرخی سیستانی)