آدرس این مقاله در فراز : Afrazboom.blogsky.com//0000/00/00/post-19
منبع : iranology.net/post-72.aspx
توضیح : 16 قطعه
(C19-1)
نوروز پیروز، این پهلوان پیر زورمند و این استورهی شکستناپذیری، سه هزاره است هماورد میطلبد.
در آغاز شگفتزده میشویم اگر بدانیم که در ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ میلادی در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، ۲۱ مارس در سالنمای رسمی این سازمان، به فرنام روز جهانی نوروز به رسمیت شناخته میشود. آن هم به پیشنهاد جمهوری آذربایجان. یا آن هنگام که پی میبریم پرونده نوروز در سازمان یونسکو از سوی ایران، ترکیه، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، هند و پاکستان ارائه میشود حیرت میکنیم. آری نوروز با مرزهای سیاسی و سرزمینی بیگانه است.
افزون بر ایران و افغانستان که سال نو رسمیشان نوروز است، در کشورهای تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، گرجستان و قزاقستان روز ۲۱ مارس (یا ۲۲ در صورت کبیسهبودن سال) به نام نوروز تعطیل رسمی است. حال آنکه در جمهوری آذربایجان بهتازگی این تعطیلات همچون ایران به پنج روز رسیده است. در ترکیه قرار است نوروز، تعطیل رسمی شود و در قزاقستان حتی سخن از آغاز رسمی سال با نوروز و افزایش تعطیلات آن از یک روز به سه روز زده میشود.
افزون بر اینها در ترکستان چین، تبت، هندوستان، بنگلادش، نپال، بوتان، پاکستان اوستیا و داغستان روسیه، عراق، سوریه، سودان، زنگبار و نیز پس از مهاجرتهای چند دههی اخیر، همه کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی بهویژه دو کشور آمریکا و کانادا، با نوروز بیگانه نیستند و هم رسما و هم اسما جزو قلمرو نوروز به شمار میآیند. در کانادا مجلس این کشور نوروز را به ثبت رسانده و در آمریکا چندین سال است که مسئولان رده بالای سیاسی نوروز را شادباش میگویند و در کالیفرنیا مسئولان افزون بر نوروز حتی با چارشنبه سوری و سیزدهبدر هم آشنا هستند.
(C19-2)
نوروز سومری، نوروز بابلی، نوروز هخامنشی، نوروز اشکانی، نوروز ساسانی و از اینها جالبتر نوروز رمی. آری اگر به نام ماههای سالنما مسیحی – رمی بنگریم خواهیم دید سپتامبر یعنی هفتم. حال آنکه سپتامبر نهمین ماه است. اکتبر یعنی هشتم. نوامبر نهم و دسامبر دهم. تاریخ میگوید، آگوستوس در ۳۰ سال پیش از میلاد و جولیوس سزار ۱۵ سال پیش از او دو ماه پیش از سپتامبر را به نام خود گذاشتند و زین پس مردم اروپا به احترام این دو بزرگ این نامها را نگه داشتند. پس در زمانی پیش از اینان نام همه ماههای میلادی شمارگان بود و بر این اساس مارس که به اعتدال بهاری نزدیک است سال نو رومیان بود و سپس به آغاز زمستان دگرگون شد. نگاهی ریزبینانه به جشنهای پوریم و پسح یهودیان و عید پاک مسیحیان نشان میدهد که با توجه به رشد و نمو این ادیان در مرزهای فرهنگی شاهنشاهی باستانی ایران، نمیتوان منکر پیوندهای نوروز با آنها شد.
آری نوروز با مرزهای قومی و ملی و دینی هم بیگانه است.
سخن درباره نوروز آن هم از پنجره دینی کاری آسان نیست. نوروز همچنانکه مرزهای جغرافیایی و سیاسی و قومی و ملی را در نوردیدهاست، چارچوبهای دینی و مذهبی را هم کمرنگ ساخته است. با این همه میتوانیم بزرگی و پیروزمندی نوروز را در روند دگرگونیهای دینی به تماشا بنشینیم و از خود بپرسیم که راز این همیشه پیروزمندی نوروز در چیست؟ نگارنده در همین آغاز به ناتوانی خود در پاسخ به این پرسش تاریخی اعتراف میکند.
(C19-3)
نبرد تاریخی با نوروز
نبرد با نوروز را میتوان در همان چارچوب نبرد با فرهنگ ایران نگریست. بنابر تاریخ سنتی ایرانی ثبتشده در نوشتارهای پهلوی، اسکندر مقدونی پس از دستیابی به ایران، با فرهنگ آن به ستیز برخاست. همو بود که اوستا را سوزانید و ایران را از نوشتارهای علمی و دانشمندان تهی ساخت. بنابر اعتراف خود یونانیان، او شهر پارسه یا تخت جمشید را به عمد در آتش افکند و ویران و متروک ساخت. با این همه دشمنی که اسکندر و جانشینانش در ۱۵۰ سال فرمانروایی بر ایران روا داشتند، با رویکارآمدن دودمانی ایرانی به نام پارتیان اشکانی نوروز به فرنام یکی از مهمترین نمودهای فرهنگی مردمان این سرزمین پهناور زنده شد و تا پایان دوران ساسانی یعنی نزدیک به ۸۰۰ سال آغاز رسمی سال نو مردمان شاهنشاهی پهناور ایران بود.
راند دوم نبرد را اعراب پس از اسلام آغازیدند. با این همه باز هم نوروز، سربلند بیرون آمد. نهتنها در سده سوم هجری که فرمانروایانی ایرانی و فرهنگدوست همچون صفاریان و سامانیان و زیاریان و فرزندان بویه و خرمدینان بر ایران چیره بوده و نوزایی فرهنگی ایران را کلید زدند، بلکه حتی در دو سده نخست که کشور اسیر بیگانه بود نیز نوروز و یکی دو جشن ایرانی دیگر متروک و فراموش نشدند. به گونهای که در تواریخ سیستان میخوانیم که در نوروز یکی از سالیان پس از اشغال ایران که به جهت شدت گرفتاری و دشواری و ماتم مردمان، به گمان میرسید جشن و سروری در کار نخواهد بود، ناگهان یک میر نوروزی پدیدار شد و چنین آواز کرد: «با این همه غم در خانه دل اندکی شادی باید که گاه نوروز است.»
خلفای عباسی بهویژه هارونالرشید و مامون که دولتمردانی ایرانی را بر سر کار نهاده بودند یا به جهت پذیرش هدایای نوروز و تنظیم سامانهی مالیاتی و خراجگیری و یا به جهت تاثیرپذیری از وزیرانشان، نوروز را دستکم در دربارهای خود برپا میداشتند.
همچنین گفتهاند: در عصر خلافت امام على، مجوسیان چند ظرف نقره که در آن شکر ریخته بودند در نوروز به آن حضرت هدیه کردند. آن حضرت هدیه آنها را پذیرفت و شکرها را بین یاران خود تقسیم کرد و آن ظروف را به عنوان جزیه قبول فرمود.(علامه مجلسى، بحار، ج۴۱، ص۱۱۸.)
(C19-4)
در دوران سلجوقیان، به دستور خواجه نظامالملک وزیر جلالالدین ملکشاه، شماری از ستارهشناسان ایرانی از جمله خیام نیشابوری برای بهینهسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در اعتدال بهاری قرار دادند و جایگاه آن را ثابت کردند.
علی شریعتی در این باره میگوید: «اسلام، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان مصون داشت… نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت.»
ولی نگاه به تاریخ، نشان میدهد که وارون سادهانگاری شریعتی _که همچون همیشه، جملاتی زیبا و دلنشین ولی بدون کمترین پشتوانه علمی را بیان میکرد_ هرگز داوری دین اسلام به نوروز و دیگر آیینهای بومی ایرانی نگاهی روشن نبوده است.
مهمترین برهان هواداران تایید نوروز در اسلام این است که اسلام زداینده هر آنچه پیش از خود بود، نیست؛ چراکه بسیاری از آیینهای موجود در اسلام از جمله مناسک حج، ممنوعبودن خشونت در کعبه، دستکشیدن از جنگ در ماههای حرام، قصاص و دیه و … آیینهای باستانی اعراب است. پس اسلام هر آنچه زشت و ناپسند است را مردود میداند و نه هر آنچه باستانی است. ولی سخن اینجاست که چگونه میتوان با اندیشه مذهبی، درباره زشت یا زیبابودن آیینهای بومی یک سرزمین پهناور همچون ایران داوری کرد؟ و در واقع این داوری ها هستند که با یکدیگر سر ستیز داشتهاند.
(C19-5)
در دوران صفوی که میتوان آن را نوزایی سیاسی ایران دانست، نوروز از جمله مهمترین ویژگیهای فرهنگی بود که در دستور کار شاهان صفوی قرار گرفت. بهویژه شاه عباس بزرگ که بر برگزاری نوروز و دیگر آیینهای همپیوند با آن درست همانند مراسم عزاداری حسینی تعصبی شدید میورزید. (نگارهای از چارشنبهسوری در کاخ چهل ستون وجود دارد) به گونهای که میتوانیم بگوییم گرچه آیینهای نوروزی و عزاداری حسینی پیش از آن و در درازای ۸۵۰ سال پس از اسلام هم در ایران به گونهی پراکنده وجود داشت، ولی آنچه امروز به دست ما رسیدهاست و همچنین برگزاری این گونهی آیینها را از “صفویان” داریم. همچنان اینکه امروز چندان اثری از دیگر جشنهای بزرگ ایرانی چون مهرگان و سده که دستکم تا دوران فردوسی و امام محمد غزالی (سده چهارم هجری) کم از نوروز نداشتند، نیست را هم از “صفویان” داریم.
حکم تایید پادشاهان صفوی بر برخی از نمادهای فرهنگی ایران همچون نوروز و شاهنامه دستکم در جهان تشیع باعث شد تا زان پس کمتر در میان علمای شیعه بر ضد آنها فتوا داده شود. حال آنکه علمای تسنن زیر تاثیر فتوای بزرگانی چون ابوحنیفه و غزالی بر محکومیت و تقبیح نوروز یکدست بودند. («اظهار شعار گبران حرام است بلکه نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد…» کیمیای سعادت_ امام محمد غزالی)
ولی نه حکم صریح بزرگان تسنن منجر به نابودی نوروز در میان اهل تسنن شد و نه حکم علمای تشیع منجر به تایید کامل نوروز در جهان تشیع. برای نمونه در افغانستان که اکثریت قاطع آنان از اهل تسنن هستند و گرایشهای شدید اسلامی هم دیده میشود، نوروز را نمیتوان نادیده گرفت. در این کشور ساعتی مانده به تحویل سال، مردم به مساجد میآیند و روحانی مسجد تشتی پر از آب را فراروی خود قرار میدهد. او با خواندن قرآن، آیاتی خاص را با زعفران روی کاغذ مینویسد. حاضران مقداری از آب را مینوشند و مقداری را با خود میبرند و اعتقاد دارند تبرک است. این آب در خانه نگاه داشته و باعث برکت خانه میشود.
(C19-6)
برپا کردن “جره” یکی از اصلیترین برنامههاست. جره، چوب یا تنهی درختی به بلندای ۱۵ متر است. در بالای جره پنجهی فولادین میبندد، آنگاه آنرا بهصورت عمود در مسجد یا تکیه قرار میدهند. مردم برای گرفتن حاجت هرکدام جداگانه پارچهای را به آن وصل میکنند. پس از سالتحویل مردم به تکیه میآیند از پارچهی بستهشده به جره، تکهای را به خانه میبرند و لباس میدوزند.
مزارشریف، شهر مذهبی افغانستان که در روایات متاخر آن را مزار امام علی دانستهاند، در نوروز مراسم آیینی بسیار ویژهای دارد و افغانها با گرایشهای مذهبی گوناگون بدانجا میشتابند.
با این همه نوروز در میان شیعیان نیز همچون اهل تسنن محل بحث و جدل حوزههای دینی بوده است. به گونهای که میتوان گمانه زد که علمای تشیع احتمالا به دلیل جبر زمانه و پیوستگی نیرومند پادشاهان با حوزههای دینی و دینمداران در دو دوره صفوی و قاجار توان رویارویی جدی با نوروز را نداشتند. با این همه تقریبا کمترین خبری از انس و الفت روحانیون بنام و بزرگ تشیع از زمان صفوی تا دوران معاصر با آیینهای ایران باستانی همچون نوروز نداریم. بهویژه آنکه ویژگی گردشیبودن سال قمری نسبت به سال خورشیدی، باعث میشود تا در هر ۳۳ سال شش یا هفت سال نوروز مقارن با محرم و صفر باشد. طبعاً روحانیان شیعه به حکم جایگاه خود، در این دو ماه جامعه را به عزاداری و سیاهپوشی میخوانند. به اینها باید ماه رمضان و چندین سوگ دیگر شیعی را هم افزود. و با این اوصاف حتی اگر خود جشن نوروز و آیینهای پیرامون آن از نظر دینی به رسمیت شناخته شود، دستکم در نیمی از یک دورهی ۳۳ ساله، نوروز با یکی از سوگهای مذهبی تشیع برخورد خواهد داشت.
(C19-7)
یکی از مهمترین نمونههای آن دهه ۴۰ خورشیدی بود. زمانی که بخشی از روحانیت به جهت رفتارهای جنجالبرانگیز رژیم وقت در بازآفرینی جلوههای فرهنگی پیش از اسلام یا نمادهای مدرن غربی، در رویارویی مستقیم با حاکمیت قرار گرفته بود. در این زمان حاکمیت و روحانیت بیش از آنکه از روی علاقه به نوروز یا تنفر از آن و دیگر مظاهر فرهنگی ایرانی، به مجادله بپردازند، آنها را ابزاری برای نبرد مییافتند. برای نمونه در نوروز سال ۱۳۴۲ روحانیان ایرانی پارچهای سیاه بر سر در خانه های خود نصب کردند که بر روی آن نوشته بود، امسال مسلمین عید ندارند.
مرتضی مطهری از کوشاترین و سرشناسترین روحانیان سالهای پیش از انقلاب، در خطابههایی آتشین جشن چارشنبهسوری را کفر و آتشپرستی دانست و در پاسخ به این توجیه که ایرانیان نسل اندر نسل این جشن را بزرگ میداشتند، گفت: «پدران ما احمق بودند. ما چرا حماقت آنان را به رخ بکشیم و بگوییم این ماییم که چنین پدران احمقی داشتیم.» او همچنین با حمله به روز سیزده بدر، از حاکمیت انتقاد کرد چرا این روز خرافی را تعطیل کرده است؟
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری مرجع تقلید مردم ایران، بسیاری را گمان بر آن بود تا نوروز که آن را رسمی شاهانه و برآمده از دربار میدانستند، کاملا منسوخ شود. بهویژه نزدیکی سالگرد پیروزی انقلاب در دهه فجر با بهار، بسیاری را به این سو کشانیده بود که “بهار آزادی” را جایگزین “بهار طبیعت” کنند. در این زمان اگرچه آیینهایی همچون “سلام نوروزی به رئیس کشور” و آیینهای نوروزی ارتش به فراموشی سپرده شد. ولی تعطیلیهای نوروزی _حتی همان سیزده بدر مغضوب مرتضی مطهری_ بر جای مانده، پیام نوروزی مقامات سطح بالای کشور و شادباشهای رسمی نیز ادامه یافت. هرچند به عمد اصطلاح «تحویل سال جدید شمسی» جای نوروز یا عید نوروز را گرفت!
در لایه اجتماعی نوروز بیهیچ تفاوت چشمگیری در میان هر سه طبقه مرفه، متوسط و فقیر و در میان شهری و روستایی و روشنفکر و عامی، بزرگ داشته شد تا ثابت کند که اگرچه نمیتوان نقش دربار و فرمانروایان از دوران باستان تا واپسین شاه ایرانی را در پاسداشت نوروز نادیده انگاشت، ولی نوروز چه از جهت پیوستگیاش با بهار و نوزایی طبیعت و زندهشدن گیاهان و بیداری برخی از جانوران از خواب زمستانی و چه از جهت پیوندش با آیین و سنتهای کهن ایرانی از مردم و برای مردم است و خواهد بود.
(C19-8)
شاید بتوان سرشناسترین حدیث تشیع در تایید نوروز را که ملا محمدباقر مجلسی – روحانی بنام دوران شاه عباس صفوی – از امام جعفر صادق نقل میکند، نیز به گونهای دیگر تفسیر کرد. در این حدیث میخوانیم:
«معلی بن خنیس میگوید: در نوروز بر امام صادق (ع) وارد شدم، فرمود: این روز را میشناسی؟ عرض کردم قربانت گردم این روزی است که عجم آن را بزرگ مییشمرند و به یکدیگر هدیه می دهند.. حضرت فرمودند: قسم به بیت عقیق که در مکه است، این نیست مگر به جهت امری قدیم که برای تو تفسیر میکنم… نوروز روزی است که خداوند از انسانها پیمان گرفت که بندگی او را گردن گذارند و به پیامبرانش ایمان آورند و دستورهای آنان را بپذیرند. آن نخستین روزی است که خورشید بتابید و بادهای باردهنده وزیدن گرفت و گیاهان روییدن گرفتند. آن روزی است که فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل گردید و ابراهیم خلیل(ع) بتها را درهم شکست. روزی است که امام علی(ع) بتهای روی خانه کعبه را به زیر افکند و همچنین کشتی نوح پس از طوفان بر کوه جودی قرار گرفت و آن روزی است که قائم ما در آن روز ظهور خواهد کرد. و باز معلی بن خنیس از قول امام صادق (ع) نقل میکند که همانا نوروز روزی است که پیامبر(ص) عهد و پیمانها را برای امیرالمومنین (ع) گرفت (غدیر) و آن روزی است که حضرت بر اهل نهروان پیروز شد.»
ولی اینجا روشن نیست که مراد از نوروز چیست؟ چراکه گفته نشده است که نوروز همان آغاز بهار طبیعت است یا روز نوشدن به معنای عام؟ شاید منظور گوینده و نقلکننده از نسبت دادن مهمترین حوادث تاریخ ادیان به نوروز، این باشد که بگوید برای دینداران نوروز راستین، آن روزهاست. یعنی منظورش این است که آن روزی برای مومن نوروز است که امام علی بتها را در خانه کعبه سرنگون کرده یا آن روزی نوروز است که قائم آلمحمد ظهور کند. و این یعنی واژه نوروز در اینجا به معنای عام گرفته شده و روزی نو است که باید آنرا عید گرفت و نه نوروز بهاری ایرانی. اکنون اگر با این نگرش این حدیث را به عربی یکبار دیگر بخوانیم بر ما تردیدی نمیماند که مفهوم واقعی آن چیست؟
«ان یوم النیروز هوالیوم الذى اخذ فیه النبى(ص) لامیرالمومنین(ع) العهد بغدیرخم… و هوالیوم الذى ظفرفیه باهل النهروان… و هوالیوم الذى یظفرفیه قائمنا اهل البیت» (مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴، ح۵۶، ص ۱۰۱.)
(C19-9)
ضمن اینکه رشیدالدین طبرسى محدث شیعه درگذشته به سال ۵۸۸ هـ.ق در کتاب مناقب روایت کرده است کهمنصور دوانیقى ـ دومین خلیفه عباسى ـ از امام کاظم تقاضا کرد تا روز نوروز در مجلس جشن او براى تبریک حضور یابد و هدایایى را که مردم مى آورند، بپذیرد. امام این تقاضا را رد کرد و فرمود: “انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله (ص) فلم اجد لهذا العید خبرا, و انه سنه للفرس و محاها الاسلام, و معاذ الله ان نحیى ما محاه الاسلام”یعنی همه اخبارى را که از جدم رسول خدا(ص) رسیده است، بررسى کردم، خبرى در این مورد نیافتم. این عید، سنت پارسیان است؛ اسلام آن را محو کرد. پناه مىبرم به خدا از این که چیزى را که اسلام آن را محو نموده، زنده سازم. منصور گفت: ما این مراسم را براى سیاست و تدبیر امور ارتشیان، انجام مىدهیم، تو را به خداى بزرگ سوگند میدهم، در این مجلس حضور داشته باش. امام کاظم (ع) ناگزیر در آن مجلس حضور یافت. امیران، فرماندهان، سرداران و ارتشیان و مردمان به محضر آن حضرت مىآمدند و تبریک عرض مىکردند و هدایایى را مىآوردند. خادم منصور آن جا حاضر بود و آن هدایا را بازبینى مىکرد. در لحظات آخرین، پیرمردى وارد شد و به امام کاظم(ع) عرض کرد: اى پسر دختر رسول خدا! من فقیرى تهىدست هستم. از این رو چیزى نداشتم هدیه بیاورم، ولى سه بیت شعرى را که جدم در سوگ جدت امام حسین(ع) سروده است، به شما هدیه مى کنم و معنی آن شعر چنین است:درشگفتم از آن شمشیرهاى برنده که تیزى آنها در معرکه عاشورا بر پیکر غبارآلودت فرود آمدند و نیز درشگفتم از آن تیرهایى که در برابر چشم بانوان حرم، در پیکرت فرو رفتند در حالى که آنان، جدت را به مددکارى مى طلبیدند و سیلاب اشک از دیدگانشان روان بود. چرا سر و صداى آن تیرها از پیکر مقدس و شکوهمندت دور و پراکنده نشدند؟
(C19-10)
امام کاظم(ع) به او فرمود: هدیهات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو برکت دهد. آنگاه امام به خادم فرمود: نزد منصور برو و مجموع این هدایا را به او گزارش بده و بپرس که آنها را چه کنم؟ خادم چنین کرد. سپس به حضور امام کاظم(ع) بازگشت و گفت: منصور مىگوید: همه آنها را به تو بخشیدم. اختیار آنها با شماست. آن گاه امام کاظم(ع) همه آن هدایا را به آن پیرمرد بخشید. این روایت در تعارض کامل با آنچه از دوره صفوی مبنی بر تایید کامل نوروز در آیین تشیع گفته شده است، میباشد.
در کتابهای سرشناس دعا همچون اقبال الاعمال سیدابنطاووس و مصباح المتهجد شیخ توسی اشارهای به دعای تحویل سال نشده است این نشان میدهد چه در منابع اهل سنت و چه تشیع، سند روایی مورد اعتماد برای آن موجود نیست.
بنابر مفاتیح الجنان مومنان در نوروز باید آدابی دینی انجام دهند. که عبارتند از:
۱- نماز نافله، یک نماز چهار رکعتی پس از نماز ظهر و عصر روز نوروز و دعاکردن در سجده این نماز که موجب بخشش گناهان میشود.
۲- غسلکردن و پوشیدن لباس تمیز و استعمال بوی خوش. در روایتی امام صادق(ع) میفرماید: «روز نوروز غسل کن و پاکیزهترین لباسهایت را بپوش و خود را با بهترین عطرها خوشبو کن.»
۳- ذکرگفتن خصوصا ذکر «یا ذی الجلال و الإکرام»
۴- روزه گرفتن. دعا کردن در لحظه سال که همان «یا مقلب الاقلوب و الابصار» باشد. (قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان، اعمال عید نوروز، ص ۵۵۹.)
(C19-11)
به عنوان نتیجهگیری از یکی از پژوهشگران دینی نقل قول میکنم که «اسلام، نوروز را نه به طور کلی رد کرده و نه به صورت کلی قبول کرده است بلکه اسلام یکسری از کارهای خوب نوروز که جنبه الهی داشت و سعادت بشر در آن بود را قبول کرد و به آن جهت شرعی و اسلامی داد و جهات منفی و بدش را که بوی شرک و خرافات و انحراف میداد را ممنوع نمود. (محمدی نیا، اسدا…، اعیاد اسلامی و نوروز، قم، نصایح، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص ۴۱.)
همچنین آیتالله خزعلی در سخنرانی ابراز امیدواری کرد که روزی عید غدیر جای عید نوروز را بگیرد. با اینهمه بخش بزرگتری از روحانیون در سالهای اخیر با تکیه بر موضوع وحدت مسلمانان، پشتیبانی خود را از جایگزینی عید فطر – که در بیشتر کشورهای مسلمان نقش نوروز را دارد – با نوروز اعلام کردند. و حتی طرح کاستن از تعطیلات نوروزی و افزایش تعطیلات عید فطر را میتوان در همین راستا دانست.
آیا نوروز، عید است؟
واژه عید در قرآن تنها یکبار در آیه ۱۱۴، سوره مائده آمده است: عیسی ابن مریم گفت بارالها! ای پرودگار تو ما از آسمان مائدهای فرست تا این روز برای ما و کسانی که پس از ما آیند روز عید مبارکی گردد و آیت و حجتی از جانب تو برای باشد، که تو بهترین روزی دهندگانی.
عید خود مصدری است مانند عود به معنای بازگشتن و به همین مناسبت، سالگردها و یادبودها را (عید) گویند. ضمن اینکه بهرهگیری از واژه «عید» برای نوروز نیز با توجه به وجود چهار عیدهایی مذهبی چون فطر، قربان، مبعث و غدیر در تشیع چیزی وارون سنت اسلامی و شیعی است و هرچه هم که در نوروز رفتارها و سنتهای دینی به جای آورده شود، نه میتوان نوروز را در زمره عیدهای اسلامی قرار داد و نه میتوان واژه عید را از ریشه دینی و اسلامیاش گسست و آنرا به آیینی نااسلامی پیوند زد؛ چراکه حتی اگر معنای خاص عید را هم کنار بگذاریم، بنابر حدیثی از امام على: «کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید» یعنی هر روزى که در آن روز گناه نشود، آن روز، روز عید است. (سید رضى، نهج البلاغه، حکمت ۴۲۸.) همچنین گویند روزی چیزى به رسم هدیه نوروزى خدمت امام علی پیشکش شد، حضرت پرسید: این چیست؟ عرض کردند: یا امیر! امروز نوروز است. فرمود: هر روز را براى ما نوروز سازید.
(C19-12)
ستیز با نوروز تنها به ایران محدود نیست. در زمان فرمانروایی بلشویکهای کمونیست بر شوروی، برگزاری جشن نوروز در جمهوریهای درونی جنوبی ممنوع بود و کار را به جایی رساند که گاه برخی مردمان مجبور میشدند نامی دیگر بر نوروز گذارند و آنرا جشن بگیرند.
در ترکیه نیز حکومت مرکزی، نوروز را به دلیل اعتباربخشی به کردهای پرشمار این کشور، به رسمیت نمیشناخت تا آنکه از سال ۲۰۰۰ با روی کار آمدن جریانات اسلامگرا که بر آرای کردهای ترکیه تکیه دارند و از تعصب پانترکی کمتری نسبت به ملی گرایان برخوردارند، نوروز در ترکیه نیز رسمی شد.
همین وضعیت در عراق زیر لوای حزب بعث، نوروز غدغن بود. ولی از زمان خودمختاری کردستان عراق در سال ۱۹۹۱ کردهای این کشور نیز همپای کردهای ایران این جشن کهن آریایی را رسما برگزار میکنند.
در افغانستان دوران طالبان نیز، نوروز همچون دیگر نمادهای باستانی و غیراسلامی ممنوع بود و رژیم طالبان حتی سالشماری رسمی افغانستان یعنی هجری خورشیدی را کنار نهاده و سالشماری قمری را رسمی میدانست.
(C19-13)
نوروز در دین زرتشتی
بهترین و مهمترین سند ما برای پژوهش درباره جشنها و آیین های ایرانی، کتاب های ابوریحان بیرونی، از جمله کتاب عربی آثار الباقیه عن القرون الخالیه و کتاب فارسی التفهیم است. بنابر این سند، نوروز بیپیوندترین جشن ایرانی با دین است؛ چراکه نوروز نه یک گاهنبار زرتشتی (شش جشن دینی به فرخندگی آفرینش جهان در شش گام) است و نه نتیجه برابر شدن ماه و روز که هریک به ایزد یا امشاسپندی پیوسته است (همچون مهر روز از مهرماه که میشود مهرگان و …).
این جشن اگرچه همچون همه جشنهای بزرگ ایرانی، دو خاستگاه طبیعی و تاریخی دارد ولی از خاستگاه آیینی تقریبا تهی است. ابوریحان به روشنی مینویسد: «سال نزد فارسیان چهار فصل بود … بر حسب این فصول عیدهایی داشتند که به اهمال در کبیسه روز این عیدها جابهجا میشد. از جمله این اعیاد یکی روز اول فروردین ماه یعنی نوروز بود .که روز بس بزرگ است که به علت زندهشدن طبیعت گویند.»ابن البخی در فارسنامه نوشته است: «پس جمشید بفرمود تا جملهی ملوک و اصحاب اطراف و مردم جهان به اصطخر حاضر شوند چه جمشید در سرای نو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن و همگان بر این میعاد آنجا حاضر شدند؛ و طالع نگاه داشت و آن ساعت که شمس به درجهی اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش، در آن سرای به تخت نشست و تاج بر سر نهاد و همهی بزرگان جهان در پیش او بایستادند و جمشید گفت: بر سبیل خطبه که ایزد تعالی ارج و بهاء ما تمام گردانید و تأیید ارزانی داشت و در مقابله این نعمتها بر خویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکویی فرمائیم ـ چون این سخنان بگفت همگان او را دعای خیر گفتند و شادیها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و آن سال باز نوروز آئین شد ـ و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر به نشاط و خرمی مشغول بودند.»
(C19-14)
جالب آنکه جشنی همچون سده که آنهم بیپیوند با دین و کهن تر از پای گرفتن دین زرتشت است، هم به مرور به جهت پیوستگیاش با آتش _که مهمترین نماد دین زرتشتی شده_ رنگ و بوی دینی گرفت و در این میان جدایی نوروز از دین، گاه بیش از اندازه به چشم میآید. به گونهای که برخی پژوهشگران را به زیادهروی کشانده تا چنین نظریه دهند که ساسانیان بسیار مذهبی به نوروز دلبستگی نداشتند و مهرگان را بر آن ترجیح میدادند. با این همه آنچه از نوروز در دوران باستان میدانیم، یکسره برآمده از ساسانیان است.
نکته مهم آن است که نوروز را نباید یکم فروردین دانست و آنرا از جشنهای دیگری چون سوری، نوروز بزرگ (ششم فروردین) و سیزده بدر جدا گرفت؛ چراکه بنابر همه شواهد، نوروز و دیگر جشنهای بزرگ همچون مهرگان و تیرگان، در واقع یک جشنواره چندین روزه بودهاند.
آیینهای حاشیهی نوروز به مراتب بیش از خود اصل آن رنگ و بوی دین زرتشتی به خود گرفتهاند. جشن سوری، جانشینی بر آتش افروزی جشن پنجه است. پنجه یا گاهنبار ششم که بنابر باور مزداپرستان، خداوند در آن با آفرینش مردمان، پیدایش گیتی را به فرجام میرساند، پنج روز پایانی سال پس از پایان اسفند بود که هر روز آن به نام یکی از بخشهای گاهان زرتشت نامگذاری شده بود و در روز واپسین یا روز آغازین، مردمان آتش میافروختند تا فروهرهای درگذشتگان به خانه خود بازگردند.
آیین خانهتکانی و جامه نوکردن و رفت و روب نیز بر همین باور یعنی بازگشت روان درگذشتگان به خانه و دیدار با اهل خانه، شکل گرفت و شاید بتوان رفتن ایرانیان مسلمان امروزین به گورستان در واپسین شب آدینهی سال را نیز دنباله ای از همان باور دانست.
(C19-15)
ششم فروردین را نوروز بزرگ میخواندند و بخش بزرگی از نیکوترین رویدادها از جمله زایش و به پیامبری رسیدن زرتشت را آنروز میدانستند و سیزده بدر نیز وارون امروز نه به جهت گریز از بدشگونی شماره سیزده! که به استقبال نخستین تیر روز سال (ستایش ایزد باران) رفتن و نیایشکردن برای سالی پر بار و پربرکت بوده است.
از این جهت، شاید بتوان نوروز را به دلیل آغاز ماه فروردین، که ماه فروهرهای پاک است و همچنین به دلیل پایان یافتن واپسین گاهنبار (همسپت میدم) که به فرجام رسیدن آفرینش در دین زرتشتی است، نیز خیلی دور از دین ندانست.
به گمان من به صرف نبود هیچ اشارهای به نوروز در اوستا، نمیتوان آنرا آیینی کاملا بیگانه با دین مزدایی دانست؛ چراکه اوستا پیش از آنکه کتاب مقدس زرتشتیان باشد، کهنترین دفتر ایرانیان است. پس نبود نوروز در اوستا، ما را به نبود نوروز در دوران پیش از هخامنشیان متمایل میکند. ضمن آنکه در اوستا اشارهای به دیگر شادروزهایی که در زرتشتیبودنشان تردیدی نداریم هم نیست.
(C19-16)
نوروز و مسیحیت و یهودیت
پیش از این در جستارهایی دیگر (گاهشماری باستانی ایران و جشن زمستانه۱ و جشن زمستانه۲) به هماهنگی فراوان آیین ها و شادروزهای یهودی و مسیحی با آیینهای ایران باستان پرداختهام.
پوریم، بیگمان شادترین جشن یهودیان است. بنا بر عهد عتیق، داستان آن برمیگردد به نجات یهودیان در دوران هخامنشی. ولی پژوهشگران تاریخ مدرن درباره واقعیت این ماجرا و جشن منسوب به آن دل استوار نیستند. بنابر دانشنامه بریتانیکا، کتاب استر و مردخای پس از سرنگونی هخامنشیان نوشته شده و جشن پوریم سدهها پس از اسکندر بزرگ داشته شده است. از همین رو دور مینماید که پوریم واقعا بستگی به ماجرای نجات یهودیان از یک توطئه نشات گرفته باشد. شادبودن بیش از اندازه این جشن در نزد یهودیان و همزمانی آن با جشنواره نوروزی (در هفتههای پایانی اسفند در گردش است) ما را به سوی این دیدگاه میکشاند که یهودیان همان نوروز ایرانی را که در دوران هخامنشی و حتی پس از آن یکی از بزرگترین جشنهای جهان بود، با نامی دیگر جشن میگرفتند. همین سخن را میتوان درباره سال نوی یهودی روشهاشانا زد؛ چراکه آن جشن نیز همزمان با مهرگان ایرانی است که در دوران باستان بسیار باشکوه بوده است.
آیین دیگر پسح است. پسح یکی از بزرگترین اعیاد یهودی است که برابر با فروردین ماه ایرانی برگزار میشود. عید پاک مسیحی (پساک = پسح) که آنرا قیام عیسی مسیح از گور میدانند نیز در همین زمان است. پیوند پاک مسیحی با ایران تنها در ریشه ایرانی نام پساک نیست؛ چراکه تا چند سده پیش بنابر گاهشمار جولیانی، این عید در روز ۲۱ مارس برگزار میشد که دقیقا برابر است با نوروز ایرانی. ولی در گاهشمار گریگوری نوین، آنرا در یکشنبه پس از ماه کامل در آوریل میگیرند که نزدیک به سیزده بدر ایرانی است. همچنین نگاه به آیین آبپاشی که هنوز تا اندازه در میان برخی اقوام ایرانی باقی مانده و همسان با آبپاشی مسیحیان در دوشنبه پس از عید پاک است، ما را بیشتر به ریشههای مشترک این جشنها نزدیک میکند.
بنمایهها
ستاره شمال، یادواره دکتر محمد معین، به کوشش دکتر کیانوش کیانی و محمدحسن اصغرنیا، تهران.
ذکایی، پرویز، نوروز تاریخچه و مرجعشناسی، مرکز مردمشناسی ایران، تهران، ۱۳۵۳، ص۱۹.
کریمیانسردشتی، نادر، “نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصری”، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، پژوهشکده مردمشناسی، تهران، ۱۳۷۹، ص۴۵.
اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه مریم میراحمدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹، ج۲، ص۳۵۹-۳۵۸.
رضی، هاشم، گاهشماری و جشنهای ایران باستان، انتشارات بهجت، تهران، ۱۳۸۰، ص۴۵۱.
دادخواه، محمدعلی، نوروز و فلسفه هفتسین، انشارات حروفیه، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۱۹.
مدرسزاده، مریم، عید نوروز در فرهنگ اسلامی و آیینها و اساطیر ایرانی، مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، ص۱۳۱.
قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.